در اين زمانهی پر هياهو
شادی را نمیشناسم
خندههايم دردآور است
شايد مردهام
و اکنون روحی سرگردانم
زيرا آنگونه که میخواهم
نه زياد کم
زندگی نمیکنم
پس مردهام
مرا بر بلندترين کوه بگذاريد و برويد
شايد اگر خدايی باشد
در آنجا فرياد بکشم و او پاسخ دهد
بگذاريد لاشخورها مرا تکهتکه کنند
و من لذت ببرم
زيرا گوشت وخونی که با غم به وجود آمده
بهتر آن است
طعام آنها باشد
و اما استخوانهايم
هر کدام را باد به جايی خواهد افکند
تا پس از ساليان دراز بگويند
اين تکه استخوان
مربوط به زنی بیهويت
6/12/86
No comments:
Post a Comment