دو روز آسمان باريد و من شاد بودم لذت بردم به گمان اين که برای غمهای دل من و او میگريد در چشمهايش نگريستم دنيای عجيبی را ديدم برفبازی میکرد با فرزندم و من شاد انديشيدم هرگز نمیتوانم مردی را به اين زيبايی و صداقت دوست داشته باشم زيرا او خود خود من بود
No comments:
Post a Comment