به جرم انسان بودن
افسوس میخورم
برای زنده بودن
چرا بايد در سرزمينی باشم
كه بزرگترين گناهم زنده بودن است
تحقير شوم
جايگاه اجتماعی خود را گم كنم
درد و حسرت بكشم
فرزندانم را بيازارم
با غم زندگی كنم
نا خواسته آن را دوست بدارم
چشم بر خواستههايم ببندم
زيرا زندهام
دارم زندگی میكنم
تا چه زمانی اميد را بزرگ بدانم
از اين آبوخاك چه سهم من و كودكانم است
سهم اندكمان را خواهانيم
6/12/86
No comments:
Post a Comment