در او خيره شدم
فکر کردم
مگر چه میخواهد
لقمهنانی و تنپوشی
اما گناه زادهشدن در زادگاه
پدران و مادرانش
پا نهادن در سرزمينی
که ميهمانانی ناخوانده دارد
از کجا آمدهاند ناکجاآباد
چه میخواهند
عزت شرف آبرو ثروت
چهرههايشان جدا از آدميان
کلامشان ضجهزنان
شنيدن تکرار صدای
خانم کمک کنيد
مرا از فکر بيرون کشيد
خدا خيرتان دهد برکت به کارتان باشد
او رفت و من دوباره به ياد افتادم
گناه من همسرم فرزندانم
با دخترک مشترک است
من سايهای گريزانم
از ورای هستی
7/10/86
No comments:
Post a Comment