دستت را از سر شانه ام بردار
سالها و روزهای بی شماری است
شانه هایم خمیده اند
بوسه ات را پنهان کن مگذار لبان خسته ام بی پاسخ بگذارند
بوسه های اتشینت را
چشمانت را از من دور کن تا چشمهای گریان و به خون نشسته ام را نبینند
هنگامی که صدای پر از عشق و مهربانی انت را میشنوم
قلبم اتش میگیرد میسوزد
زیرا خسته ام
توانی نیست
حتی برای هم اغوشی با تو
ای بهترین همراه
9/18/2014
No comments:
Post a Comment